روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

ساخت وبلاگ

اما با وجود تمام این پیش‌فرض‌ها، باز هم از نحوه حضور دهه هشتادی‌ها در این تجمعات اعتراضی غافلگیر شدید...

- از این جهت از اتفاقات اخیر شوکه شدم که ما در این تجمعات، یک جمعیت نسبتاً یکدستی را به لحاظ سنی می‌دیدیم که انگار در یک فضا یا خلأیی که ما به آن دسترسی نداشتیم، سازماندهی شده بودند! انگار کاملاً به صف شده و قبلاً آموزش دیده بودند. این بخش ماجرا برای من، شوک‌آور و واقعاً خارج از تصورم بود. البته به قول شهید عزیز ما، حاج قاسم سلیمانی، در دل تهدیدها همیشه فرصت‌هایی هست که در خیلی از فرصت‌ها وجود ندارد. الان فرصتی ایجاد شده است برای کسانی که خواب بودند، این نسل را فراموش کرده بودند و انگیزه‌ای نداشتند با اینها ارتباط بگیرند.

حالا وقت آن است که دلسوزان و ارادتمندان انقلاب بروند با بچه‌های این نسل ارتباط بگیرند. خوشبختانه گروه‌هایی از دوستان هم در همین مدت به تکاپو افتاده‌اند و در اثر همین ارتباطات مستقیم و بی‌واسطه، تصورات اشتباه این بچه‌ها نسبت به انقلاب، دین و جامعه مذهبی دارد به هم می‌ریزد. با همین رویه، ان‌شاءالله ضد تبلیغ طرف مقابل، تبدیل به یک تبلیغ مثبت و مفید می‌شود. اگر ما بجنبیم و همین الان ارتباطمان را با نوجوانان در مدارس و حتی با اینهایی که در اعتراضات دستگیر شدند، آغاز کنیم، اتفاقات خوبی خواهد افتاد.

<a href='/last-search/?q=روایتی'>روایتی</a> از <a href='/last-search/?q=ملاقات'>ملاقات</a> با جوانان <a href='/last-search/?q=دستگیرشده'>دستگیرشده</a> در <a href='/last-search/?q=اغتشاشات'>اغتشاشات</a>

حجت الاسلام «محمد فلاح»

*به ارتباطاتی اشاره کردید که اخیراً و بعد از این تلنگر، میان دلسوزان کشور و نسل جوان شکل گرفته است. مشتاقیم از مصادیق این اتفاق خوب برایمان بگویید.

- خود ما هفته گذشته با یک جمع تقریباً ۴، ۵ نفره به زندان مشهد و بند قرنطینه رفتیم؛‌ یعنی همان‌جایی که این بچه‌های دستگیرشده در اغتشاشات را در آنجا نگهداری می‌کنند. البته باید بگویم فقط یک پنجم دستگیرشدگان در زندان باقی مانده بودند و تعداد زیادی از آنها با قید کفالت و ضمانت آزاد شده بودند. یعنی نظام دنبال گیرانداختن و اذیت کردن این بچه‌ها نیست. به هر حال، رفتیم و با جوانانی که در بند قرنطینه باقی‌مانده بودند، دیدار کردیم و حدود ۴۰ تا ۵۰ دقیقه رو در رو و چشم در چشم با آنها گفت‌وگو کردیم.

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

عکس،‌تزیینی است

یک جمع ۳۰ نفره دور من حلقه زدند و از اعتراضاتشان، سؤالاتشان، اشکالاتشان و هر چه در دلشان بود، حرف زدند.‌ همین‌قدر بگویم که هنگام خروج ما از آن بند، یکی از این بچه‌ها که خیلی هم تند و پرحرارت با من صحبت می‌کرد، جلو آمد و با یک لحن دوستانه‌ای گفت: «عذرخواهی می‌کنم اگر یک وقت توهینی شد یا موقع صحبت، صدای من بالا رفت.» یعنی هیچ برخورد خصمانه‌ای با من نداشت. ما کاملاً مثل ۲ دوستی بودیم که با هم یک اختلاف‌نظر و اختلاف سلیقه دارند و حالا بعد از اعلام نظرشان، می‌خواهند از دل هم در بیاورند.

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

عکس، تزیینی است

*یعنی همین دیدار و گفت‌وگوی کوتاه هم تأثیر خودش را در کم کردن این فاصله‌ها گذاشته بود...

بله. من روی آن پسر جوان را بوسیدم و گفتم: تو داداش من هستی. الان برای تو یک مشکلی پیش آمده،‌ من آمده‌ام پیشت و می‌خواهم کمکت کنم. امروز آمده‌ام اینجا که ببینم حرفت چیست و چه اعتراضی داری که لااقل بلندگوی تو باشم و بروم حرف تو را به مسئولان بزنم... این حرف خیلی برایش دلچسب بود. فقط هم او نبود. جوان دیگری که صورت و گردنش پر از خالکوبی بود و من شبیهش را جایی ندیده بودم، نزدیک من آمد و گفت: «خدا را شکر یک نفر پیدا شد ما با او حرف بزنیم. خدا خیرتان بدهد که آمدید و ما توانستیم حرف‌های دلمان را که یکسره بین خودمان رد و بدل می‌کردیم، به شما زدیم.» آن جوان در آخر یک حرف زد که خیلی برای من غصه داشت. گفت: «من در عمرم با دو تا روحانی حرف زدم. یکی از آنها، شما بودید که اینجا در زندان سراغ ما آمدید.» این واقعاً برای من غصه داشت که من چرا این جوان و امثال او را قبلاً در خیابان ندیدم،‌ چرا تا آن موقع به او دقت نداشتم و توجه نکرده بودم...

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

*از اهم حرف‌های آن جوانان هم بگویید. این بچه‌ها چه خواسته‌ای داشتند؟ چه حرف‌هایی روی دلشان سنگینی کرده بود که آمدند در خیابان فریادش بزنند؟

- عرض کردم اینها در فضای مجازی بوده‌اند و در آن فضا به اینها گفته شده که جمهوری اسلامی ظلم کرده و دختر مردم را کشته و اینها هم باور کرده‌اند. اما وقتی که آمدند در میدان و با توجه به کارهای رسانه‌ای و روشنگری‌هایی که انجام شد، فهمیدند این ادعای کشته شدن خانم امینی پشتوانه‌ای ندارد، مطالبه‌شان را عوض کردند. وقتی از آنها پرسیدم حرف و درخواستتان چه بود که به خاطرش به خیابان آمدید،‌ گفتند: «ما دلخور بودیم به خاطر بعضی از فسادهایی که در بدنه نظام داریم می‌بینیم، به خاطر بعضی از اختلاس‌ها، به خاطر مشکلات بیکاری و گرانی و امثالهم. ما آمدیم اینها را فریاد بزنیم. آمدیم این حرف‌ها را بزنیم.»

در جواب این دوستان گفتم: عزیزان من! شما دارید مطالبه بحق خودتان را مطرح می‌کنید در حالی که نظام با شما دارد جریانی برخورد می‌کند. می‌دانید چرا؟ چون شما در جریان و بستر باطلی ورود پیدا کردید. چون آن کسی که جریان این اغتشاشات را دارد رهبری می‌کند، مطالبات حق شما را نمی‌خواهد. او دنبال زدنِ ایران است. بچه‌ها گفتند: «ما با رجوی کاری نداریم. پهلوی را دوست نداریم. ما از اینها متنفریم.» در جواب گفتم: شما فکر می‌کنید فردای براندازی، حکومت تحویلِ تفکرِ شما می‌شود یا آنها؟ اینجا، بچه‌ها به فکر فرو رفتند. گفتم خب تو که می‌گویی من او را نمی‌خواهم، اتفاقاً او سوار جریان این اعتراضات است و موج، دست اوست.

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

یکی از گلایه‌های این بچه‌ها هم این بود که بعضی از آنها می‌گفتند: چرا باید با من برخورد این شکلی شود؟ چرا من باید زندان بیفتم؟ من که چیزی نگفتم، من که کاری نکردم. پاسخ تمام این سؤالات همین بود که اینها دقت نداشتند که جریان، جریان باطلی بوده است و حاکمیت با یک جریان دارد مقابله می‌کند که یک عده هم طبیعتاً فریب خورده‌اند و در این جریان ورود پیدا کرده‌اند. درواقع آن جریان خودش را پشت مطالبات اینها مخفی کرده، این‌ها را جلو انداخته و دارد کار خودش را پیش می‌برد. چند بار که این مسئله مطرح شد، بچه‌ها آرام‌تر شدند. یعنی آنهایی که اعتراض داشتند چرا با ما برخورد شد، چرا ما را گرفتند، چرا ما را با باتوم زدند؟ به آنها گفتم: ماجرا را شخصی نگاه نکنید. این یک جریان است و پلیس و نظام دارد با جریان برخورد می‌کند نه با شخص شما. کسی آنجا از شما نمی‌پرسد که حرف تو چیست. می‌گویند این موجی که الان راه افتاده، سرنخ آن در خارج از کشور است،‌ کومله دارد این را تغذیه می‌کند، منافقین هستند که دارند مدیریتش می‌کنند.

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

*بچه‌ها منطق جملات شما را پذیرفتند؟

بله. این استدلال‌ها را که مطرح کردم، حق را به طرف مقابلشان دادند. گفتم: خودتان را بگذارید جای حاکمیت. تصور کنید شما حاکمیت هستید و یک عده‌ای با یک جریان باطل آمده‌اند می‌خواهند در کشور شما سر و صدا راه بیندازند و اغتشاش کنند. به خودتان حق دفاع نمی‌دهید؟ حالا قضاوت کنید. شما چطور در نقش معترض به خودتان حق می‌دهید حمله کنید و بزنید. نیروهای پلیس هم به خودشان حق می‌دهند که از خودشان دفاع کنند... آن روز، خیلی از مباحث را با همین ادبیات جلو بردم و با آنها صحبت کردم. بچه‌ها هم خدا را شکر آنقدر فهم و منطق داشتند که به حرف‌های من فکر کنند. چون من دلیل حضورم را برایشان روشن کرده بودم. به آنها گفتم: بنا نیست من اینجا شما را قانع کنم یا چیزی را به شما بقبولانم. صرفاً آمده‌ام حرف‌های شما را بشنوم و حرف‌های خودم را هم به شما بگویم. دوست داشتید، بپذیرید و دوست نداشتید، نپذیرید.

غالب بچه‌هایی که در جمع نشسته بودند، با اینکه از گرفتار شدن در زندان ناراحت بودند اما به این حرف‌ها گوش می‌دادند و فکر می‌کردند. در آخر هم، با حال دیگری از آن جمع، بلند شدند. چند نفری هم که داشتند با صدای بلند اعتراض‌شان را می‌گفتند، همان‌ها هم انتهای بحث رویکردشان متفاوت شده بود.

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

*بنابراین معتقدید گفت‌وگو با این نسل، بهترین راه‌حل است؛ حتی در همین شرایط بحرانی؟

- ببینید، این گفت‌وگوی ما بهترین گفت‌وگو در بدترین زمان و مکان بود ولی چاره‌ای نداشتیم. اتفاقاً این بچه‌ها گله کردند و گفتند: «حالا که ما گیر افتادیم، آمدید و دارید با ما صحبت می‌کنید و حرف‌های ما را می‌شنوید؟» در جوابشان گفتم: بینی و بین الله، در آن شرایطی که شما در خیابان بودید، کوله‌تان پر از سنگ بود، نارنجک دستی با خودتان آورده بودید، کوکتل مولوتوف آورده بودید، چاقو در کیفتان داشتید، فضا فضای ملتهبی بود و این طرف گروه مسلح ایستاده بود، شما می‌آمدید با من حرف بزنید؟ حرف مرا گوش می‌کردید؟ خودشان یک لبخندی زدند و تأیید کردند که بله، آنجا جای صحبت نبود. و من غصه خوردم از اینکه قبل از آن با این بچه‌ها ارتباط نداشتیم.

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

حجت الاسلام فلاح در دانشگاه

*چرا؟ چه مانعی وجود دارد که شکاف و فاصله ایجاد می‌کند میان جوانان و نوجوانان دهه هشتادی و نودی با نسل‌های قبل و مثلا به طور مشخص با طلبه‌ها؟

- به هر حال ما هم بضاعت‌مان محدود است. یعنی ما - طلبه‌ها و فعالان فرهنگی که کار با جوانان را بلد باشند - واقعاً تعدادمان آنقدر زیاد نیست که بتوانیم با همه بچه‌های این نسل ارتباط برقرار کنیم و برایشان برنامه داشته باشیم. از طرف دیگر، شیوع کرونا فرصت حضور در فضاهای حقیقی را از بین برد و این ظرفیت را از ما گرفت که ما با این بچه‌ها ارتباط مستقیم داشته باشیم. متاسفانه وقتی هم بچه‌ها وارد فضای مجازی بشوند، چون آن بسترها مال ما نیست، طبیعتاً هیچ‌جوری نمی‌توانیم با آنها ارتباط بگیریم. یعنی من اگر بهترین مطالب را هم در اینستاگرام بگذارم، باز هم در favorite یا به قول معروف، برگزیده‌های این نوجوان نیست. نوجوانی که دوست دارد برود در آن فضا فیلم نگاه کند، فلان مطلب، فلان عکس، فلان صوت را ببیند و بشنود، هرگز بهترین مطلب من هم به چشم و گوش او نخواهد رسید. یعنی آن پلتفرم طوری طراحی شده است که این قبیل مطالب را به سمع و نظر او نمی‌رساند. وقتی زمین، زمین دشمن است، ما اگر هم بخواهیم ورود پیدا کنیم، امکان ارتباطی‌مان محدود خواهد بود.

روایتی از ملاقات با جوانان دستگیرشده در اغتشاشات

*یعنی معتقدید اثرگذاری فضای مجازی روی جوانان ما به حدی است که دیگر پذیرای ارتباطات دوستانه حقیقی و برنامه‌های فرهنگی مثل فعالیت‌های طلبه‌ها نیستند؟

- اجازه بدهید تحلیل یکی از دوستان را در این زمینه برایتان بازگو کنم. ببینید، من زیاد به زندان رفت و آمد داشتم و با زندانیان بندهای مختلف ملاقات و گفت‌وگو می‌کردم. هنوز هم به بهانه‌های مختلف به دیدار زندانیان می‌رویم. الان گروهی از دوستان من به صورت ثابت در یکی از بندهای زندان مشهد حضور و فعالیت دارند. درواقع آنها چند طلبه هستند که این بند که حالا به بند «معراج» معروف شده، به آنها سپرده شده است. این دوستان در آن بند، نماز جماعت بسیار پرشوری دارند، جلسات قرآن خوبی دارند، دوره‌های آموزشی خوبی برای زندانیان تدارک دیده‌اند. طوری شده که خود مسئولان زندان می‌گویند کم‌چالش‌ترین، بهترین و آرام‌ترین بندی که ما داریم، همین بند معراج است. حالا این بند معراج یا بند ۱۰۳ در زندان مشهد، چه جایی است؟ اینجا محل نگهداری بزهکاران است؛ زندانیانی که یا مرتکب قتل شده‌اند یا خلافکارند و مرتکب سرقت، کلاهبرداری و بزه‌هایی از این قبیل شده‌اند. این‌ها نه آرمان مقدسی پشت کارشان است و نه خودشان را محق می‌دانند. درواقع پذیرفته‌اند که خطایی کرده‌اند و این هم عقوبت آن است. به حاکمیت هم حق می‌دهند که اینطور با آنها برخورد کند. هر حاکمیتی با خلافکاران همینطور برخورد می‌کند.

اما در بند قرنطینه (محل نگهداری دستگیرشدگان اغتشاشات) که ما رفتیم، جوان‌هایی را دیدم که خودشان را محقق می‌دانند. معتقدند پشت کارشان یک آرمان مقدس وجود دارد، آن هم بحث عدالت‌خواهی و مقابله با ظلم است. حالا کاری نداریم که در بحث مصداق و در بحث جریان، این‌ها دچار خطا شدند ولی واقعاً متفاوت هستند. این‌ها خودشان را از نظام و حاکمیت طلبکار می‌دانند. این‌ها دیگر مثل آن زندانیان بند بزهکاران نیستند. کاملاً جنس‌شان متفاوت است. آن تحلیلی که دوست ما ارائه کرد و من با توجه به آنچه در کف میدان اغتشاشات و آنچه در بند قرنطینه مشاهده کردم، این تحلیل را خیلی بجا دیدم، اینجا موضوعیت پیدا می‌کند. دوست ما در تحلیل جریان اغتشاشات اخیر، بحث «نیت» ها (neet) را مطرح کرد.

گودرزنیوزبادرود...
ما را در سایت گودرزنیوزبادرود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrahpooyesha بازدید : 114 تاريخ : جمعه 29 مهر 1401 ساعت: 21:38